بســـــم الله الــــرّحمن الـــــرّحیم

الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور

بســـــم الله الــــرّحمن الـــــرّحیم

الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور

بســـــم الله الــــرّحمن الـــــرّحیم

زندگی نامه سید محمد خاتمــــی به قلم خودش

چهارشنبه, ۱۶ مرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۱۴ ب.ظ




در سال 1322 در یک خانواده ریشه دار روحانی تولد یافتم. پدرم شخصیت شاخص روحانی – نه تنها در اردکان (زادگاه من) که در کل استان یزد بود. علاوه بر دانش والای دینی، انسانی روشن اندیش و زمان شناس بود. مشتاقان و ارادتمندان او از اهل علم و فضل و دانشمندان و روشنفکران، کمتر از توده مردم نبودند. زندگی او مردمی و ساده و به دور از تشریفات و ملاحظات عوام فریبانه بود. مقبولیت او آنچنان بود که نه تنها مسلمانان، بلکه اقلیت های دینی چون زرتشتی ها برای حل مشکلات خود به او مراجعه می کردند و با خشنودی به داوری او گردن می نهادند. این واقعیت از جمله در جریان رحلت او و تعظیمی که از سوی همه گروهها و طبقات جامعه در یزد و سراسر ایران بروز کرد قابل مشاهده بود.
از طرف ماد ر من وابسته به یک خانواده متمکن و متشخص و مؤثر در عرصه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی منطقه بودم. همه افراد از بستگان پدری و مادری من یا در تحصیلات علوم دینی یا علوم جدید و مکانت اجتماعی برخوردار از اعتبار و وجاهت بودند.
در محیط رشد و تربیت خود دینداری و روشنفکری را توأماً تجربه کردم. اخلاق را بخصوص عملاً در رفتار و سلوک پدرم آموختم و همواره مهم ترین مسائل روز ایران و جهان اسلام در میان ما مطرح بود.
رابطه فرزندان با پدر و مادر رابطه ای دوستانه، توأم با احترام متقابل بود. در عین حال که به پای بندی به دین و اخلاق و معرفت تشویق می شدیم، هیچگاه شاهد اجبار و تحمیل نبودیم. دینداری و مسؤولیت شناسی را در محیطی طبیعی و با اقناع پذیرفتیم. رابطه دوستانه و مشارکت در حل مسائل، اساس پیوند من با سایر اعضاء خانواده بود.
بزرگترین عامل مؤثر در شخصیت و ذهنیت من پدرم و خصوصیات ممتاز علمی، اخلاقی و اجتماعی او بود که به ما آموخت که با روشن بینی و آشنایی با زمان و مکان چگونه می توان دین را آنگونه فهمید و پذیرفت که پاسخگوی همه پرسشها و نیازهای معنوی و روحی و مادی زندگی باشد. با وجود مقبولیت فراوانی که پدرم در میان مردم داشت، هیچگاه خود را برتر و جدای از آنها ندانست. پدرم پس از اتمام تحصیلات عالی در فقه و اصول و فلسفه و اخلاق در حوزه اصفهان و بهره گیری از استادان بزرگی چون آیت الله حاج سید علی نجف آبادی، آیت الله حاج سید محمد نجف آبادی، آیت الله حاج آقا رحیم ارباب و آیت الله حاج شیخ علی آقا شیرازی به اردکان بازگشت تا مهیای سفر به نجف برای ادامه تحصیلات و تحقیقات خود شود. ولی فشارها و سخت گیریهای رضا شاه و بعد فوت پدر (پدربزرگ من) که از علماء نامدار منطقه بود، او را ناچار به توقف در اردکان کرد. او اردکان را به پایگاه علم و روشنگری مبدل ساخت. حوزه علمیه اردکان که پرورنده فاضلان و عالمان بزرگی بوده است در زمان او رونق یافت و نیز جلسات وعظ و تدریس عمومی او سبب شد که مردم اردکان از برجستگی بیشتری در عرصه های دینی و اجتماعی برخوردار شوند. پدرم نه تنها مؤثر در شخصیت دینی و اجتماعی فرزندان خود و کسب نگاهی نو به زندگی و جهان و انسان در آنان شد، بلکه محیط پیرامون خود را نیز به شدت تحت تأثیر قرار داد.
من دوره ابتدایی و دبیرستان را در اردکان گذرانده ام و ضمن آن بخش های مهمی از مقدمات علوم عربی و دینی را آموخته ام و از جمله استادان من در اردکان پدرم بود که با وجود علو مقام علمی زحمت تدریس قسمت های مهم از ادبیات عرب، صرف و نحو و معانی بیان و منطق را برای ما خود به عهده گرفت. در سال ۱۳۴۰ به قم رفتم. شش ماه از فوت مرجع بزرگوار، حضرت آیت الله العظمی بروجردی (ره) گذشته بود و رژیم گذشته با پشتیبانی آمریکا قصد داشت پایگاه مهم مقاومت در برابر تجاوز بیگانه و استیلای بیگانگان بر سرنوشت میهن را برچیند و امیدوار بود با انتقال مرجعیت شیعه به حوزه نجف، پایگاه روحانی ایران را تضعیف کند. همزمان با ورود من به قم، حرکتی که بعدها به نهضت اسلامی معروف شد و بالمأل در سال ۱۳۵۷ به پیروزی رسید آغاز شد. حرکتی که در جریان عمل و با پالایش طبیعی که در طول زمان در آن صورت گرفت، به رهبری امام خمینی ادامه یافت.
روحیه اجتماعی و مسؤولیت شناس ما خود به خود توجه ما را به نهضت موجود جلب کرد. من ضمن ادامه تحصیلات از اواخر سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۲ کم و بیش به عنوان طلبه ای جوان در متن این مبارزات، از جمله نشر و گسترش اندیشه ها، بیانیه ها و اعلامیه های امام در سراسر کشور شرکت داشتم و در سال ۱۳۴۲ که حادثه عظیم ۱۵ خرداد (۱۲ محرم) رخ داد و امام دستگیر شد، دوران سختی برای طرفداران امام پیش آمد. بسیاری از همراهان برجسته امام نیز بازداشت و تبعید شدند و جوان ترها مثل ما هم تحت فشار بودیم، به طوری که حدود ۲ سال زندگی ما در خوف و رجاء و عملا در حال فرار و زندگی مخفی و نیمه مخفی گذشت.
در سال ۱۳۴۴ برای ادامه تحصیلات جدید به دانشگاه اصفهان رفتم و در رشته فلسفه (فلسفه جدید) شروع به تحصیل کردم و در ضمن تحصیلات علوم دینی را در حوزه علمیه اصفهان طی کردم و سطوح عالیه فقه و اصول و بخشهای مقدماتی فلسفه اسلامی را در همین حوزه گذراندم.
در دانشگاه نیز ضمن ادامه تحصیل به فعالیت های سیاسی و فوق برنامه پرداختم و علاوه بر جلسات متعدد مخفی و نیمه مخفی که نوعا با دانشجویان داشتیم، به عنوان عضو شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشگاه اصفهان فعالیت فوق برنامه دانشگاهی را ادامه دادم. انجمنی که تحت تعقیب ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور در زمان شاه) قرار گرفت و اعضاء شورای مرکزی آن احضار و از آنان ضمانت گرفته شد که فعالیت ها را متوقف کنند و در همان سال انجمن اسلامی دانشگاه اصفهان تعطیل شد.
طی جریان تحصیل به عنوان دانشجوی ممتاز مستحق دریافت بورس برای ادامه تحصیل در خارج شدم و به ترتیب لبنان، مصر و آمریکا را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم. بورس تحصیلی من به لحاظ شایستگی های درسی و تحقیقی تصویب شد، ولی بعد از انحلال انجمن اسلامی و تحت تعقیب قرار گرفتن از سوی رژیم، آن بورس را هم ابطال کردند.
در سال ۱۳۴۸ بعد از اخذ درجه لیسانس برای طی دوره خدمت وظیفه به تهران اعزام شدم و به عنوان افسر وظیفه (ستوان دوم) دوره خدمت را گذراندم. در همین دوره بود که در آزمون کارشناسی ارشد (فوق لیسانس) دانشگاه تهران شرکت کردم و پذیرفته شدم و تحصیل در این مقطع را همزمان با خدمت وظیفه آغاز کردم و در موقعیتی قرار گرفتم که باز هم پیشنهاد بورس تحصیلی و امکان ادامه تحصیل در دوره دکترا در آمریکا وجود داشت، ولی من ترجیح دادم که تحصیلات جدید در این مرحله را رها و برای تکمیل تحصیلات حوزوی خود به قم مراجعه کنم. از سال ۱۳۵۰ به قم آمدم و دوره عالی تحصیلات فقه، اصول و فلسفه را در قم شروع کردم. استادان من در این دوره آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری (ره)، آیت الله حاج سید موسی شبیری زنجانی، آیت الله حاج شیخ حسین وحید خراسانی و آیت الله جوادی آملی بودند. البته در آغاز دوره خارج فقه و اصول چند ماهی از محضر آیت الله منتظری نیز بهره مند شدم که به علت تبعید ایشان ادامه آن میسر نشد. در سه سال آخر حضور در حوزه از محضر استاد حکیم و علامه شهید آیت الله مطهری بهره مند شدم. بخش مهمی از ”الاسفار الاربعه“ صدرالمتآلهین شیرازی و کلام جدید را (در تفسیر و نقد هگلیسم و مارکسیسم) نزد ایشان آموختم، به علاوه یک کار تحقیقی خصوصی قرآنی به اتفاق یکی از دوستان با ایشان پیگیری کردم.
در سال ۱۳۵۳ با خانواده معتبر و ریشه دار صدر - صادقی پیوند خوردم و از نعمت های بزرگ خداوند به این بنده کوچک او ازدواج با زنی بافضیلت، صبور و مهربان از خانواده مهم صدر و صادقی بود. بدون تردید اگر موفقیتی در زندگی علمی و اجتماعی خود داشته ام بخش مهمی از آن مرهون همراهی، همفکری و عنایت همسر خوبم بوده است و حاصل ازدواج ما سه فرزند عزیز و خوب، دو دختر و یک پسر است.
در سال ۱۳۵۵ به آیت الله شهید دکتر بهشتی آشنا شدم. ایشان پیشنهاد عزیمت به آلمان و تصدی امامت و ریاست مرکز اسلامی هامبورگ را به من دادند. با اینکه قصد من ادامه کار علمی و اجتماعی در ایران بود با اصرار ایشان این مسؤولیت را پذیرفتم و در آغاز سال ۱۳۵۷ به آلمان عزیمت کردم و دو سال تصدی ریاست این مرکز مهم علمی - اسلامی را به عهده گرفتم. چندی بعد از عزیمت من به آلمان حضرت امام خمینی (ره) نیز از نجف به پاریس آمدند. مرکز اسلامی هامبورگ نیز یکی از پایگاههای نشر و بسط اندیشه های امام و پشتیبانی از نهضت اسلامی شد.
در سال ۱۳۵۹ اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی پس از پیروزی انقلاب و استقرار جمهوری اسلامی برگزار شد و با اصرار همشهریان، من نیز نامزد این انتخابات شدم و با رأی بالا به عنوان نماینده مردم اردکان و میبد در مجلس شورای اسلامی پذیرفته شدم و از هامبورگ به تهران برگشتم.
در پاییز همان سال از طرف امام به عنوان سرپرست مؤسسه کیهان، بزرگترین مؤسسه مطبوعاتی آن روز منصوب شدم و در سال ۱۳۶۱ به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از مجلس شورای اسلامی رأی اعتماد گرفتم و به مدت حدود ده سال در این سمت انجام وظیفه کردم. در سال ۱۳۷۱ به دلیل اختلاف در دید و روشی که میان من و بعضی از مسؤولان ذی ربط وجود داشت، به نفع آزادی بیان، مردم سالاری و قانون مداری که از اعتقادات عمیق من بود استعفا دادم و از این پس بیشتر به کار تحقیق و تدریس در دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی پرداختم که حاصل کار آن دو کتاب بود که به نامهای «از دنیای شهر تا شهر دنیا» که سیری در اندیشه سیاسی غرب از افلاطون تا لیبرال دموکراسی اخیر است و نیز کتاب دیگری به نام «آیین و اندیشه در دام خودکامگی» که سیر اندیشه و امر سیاست در جهان اسلام در دوران میان تاریخ اسلام (بعد از خلفای راشدین تا آغاز عصر جدید) است نشر یافت. در این مدت دهها مقاله و سخنرانی نیز داشتم و که کم و بیش در جراید داخلی و خارجی منتشر شده است و از جمله در سفر خاطره انگیزی که در سال ۱۳۷۵ به لبنان داشتم، موفق به ایراد چند سخنرانی و انجام چند مصاحبه شدم که در نشریات معتبر عربی و ایرانی و احیانا خارجی نشر یافته است.
در سال ۱۳۷۶ با اصرار دوستان نامزد انتخابات ریاست جمهوری شدم و با بیش از ۲۰ میلیون -از مجموع ۲۸ میلیون- رأی به عنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران برگزیده شدم.
تأکید بر استقرار مردم سالاری سازگار با دین، بسط جامعه مدنی، عدالت اجتماعی در درون و طرح نظریه گفت و گوی تمدن ها در عرصه بین المللی از جمله مهم ترین عوامل تأثیرگذار در سرنوشت ایران و جهان اسلام بوده است که متأسفانه به دلایل مختلف از جمله وجود رسوبات تعصب، استبدادزدگی و… آنچه می توانست و می تواند منشاء تحولات بزرگی در عرصه داخلی و خارجی جهان اسلام و جهان سوم شود، نتوانست آنطور که باید و شاید مورد بهره برداری قرار گیرد و موجب گشایش چشم گیر در سرگذشت و سرنوشت ما شود. ولی این راهی است که باید پیمود و امیدوار به آینده روشن، با همه سختی ها باید راه را ادامه داد.

 
مسؤولیت‌ها

سال ۱۳۵۸ : تصدی ریاست مرکز اسلامی هامبورگ
سال ۱۳۵۹ : یکسال پس از پیرو زی انقلاب اسلامی نماینده مردم اردکان و میبد در مجلس شورای اسلامی
سال ۱۳۶٠ : سرپرست موسسه مطبوعاتی کیهان به فرمان امام خمینی (ره)
سال ۱۳۶۱ : وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در کابینه جناب آقای مهندس میر حسین موسوی
سال ۱۳۶۸ : وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در کابینه جناب آقای هاشمی رفسنجانی
سال ۱۳۷۱ : مشاور رییس جمهور و رییس کتابخانه ملی ایران
سال ۱۳۷۱ : آغاز تدریس در دوره‌های کارشناسی ، کارشناسی ارشد و دکتری در دروس اندیشه سیاسی ، فلسفه سیاست و اندیشه سیاسی در اسلام
سال ۱۳۷۵ : عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی به فرمان مقام معظم رهبری
سال ۱۳۷۶ : ریاست جمهوری اسلامی ایران (دوره اول )
سال ۱۳۸٠ : ریاست جمهوری اسلامی ایران (دوره دوم )

 
مدارج علمی

سال ۱۳۴٠ : دروس حوزوی
سال ۱۳۴۴ : تحصیل در رشته کارشناسی فلسفه غرب در دانشگاه اصفهان
سال ۱۳۴۷ : عضو هیات مدیره انجمن اسلامی دانشگاه اصفهان
سال ۱۳۴۸ : اخذ درجه کارشناسی از دانشگاه اصفهان
سال ۱۳۴۹ : تحصیل در دوره کارشناسی ارشد علوم تربیتی دانشگاه تهران
سال۱۳۵٠ : بازگشت به قم و ادامه دروس عالی حوزوی بمدت 7 سال تا بالاترین درجه تحصیلات حوزوی (اجتهاد - معادل دکتری )

 
تألیفات

بیم موج (1376)
از دنیای شهر تا شهر دنیا (1379)
آیین و اندیشه در دام خودکامگی (1379)
نامه ای برای فردا
احیاگر حقیقت دین
اسلام، روحانیت و انقلاب اسلامی (1379)
زنان و جوانان (1379)
توسعه سیاسی، توسعه اقتصادی و امنیت (1379)
مردم سالاری (1379)
گفت و گوی تمدن ها (1380)
احزاب و شوراها (1380)
نیاز و نماز (1386)
کتاب محمل گفت و گو (1386)
مفاخر ایران (1386)
گفت و گوی مهر (1386)
باران در کویر (1386)
در مسیر گفت و گو (1386)
در ستایش دانشگاه (1386)
مطالعات فی الدین و الاسلام والعصر
مدینه السیاسه
(1998) Islam, Liberty and Development

 

  • موافقین ۳ مخالفین ۰
  • ۹۲/۰۵/۱۶
  • ۴۲۶ نمایش
  • محمد سعید صادقی

زندگینامه خاتمی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی